هفته پیش امتحان مالتی مدیا و OH&S داشتم، قرار بود که براساس سناریویی که خانم معلممون می ده توی 1 ساعت یه پرزنتیشن واسه OH&S یا همون ایمنی و سلامت شغلی تهیه کنیم. ما باید از چند تا مورد Hazard که ایشون توی کلاس ایجاد کرده بود عکس می گرفتیم و تشخیص می دادیم که چه Hazard رو داره و براش یه راه چاره هم پیدا می کردیم و بعدش از این عکس ها توی پرزنتیشن خودمون استفاده می کردیم. تازه امتحان شروع شده بود و من عکس هام رو گرفته بودم و از چند تا برگه که مربوط به دستورالعمل های ایمنی بود هم اسکن کرده بود (لازم هست که یه توضیح بدم که برای هر شاگرد یه دوربین و اسکنر در این کلاس و امتحانش در نظر گرفتن، من که روز اول این چیزها رو دیدم یاد سایت کامپیوتر دانشگاه خودمون افتادم که خیر سرمون رشته مون کامپیوتر بود و باید برای استفاده از کامپیوتر نوبت می گرفتیم که احیانا هفته بعدش بهمون وقت استفاده از کامپیوتر رو بدن اونوقت اینها همین جور مثل پشکل واسه ما تکنولوژی رو میکنن ای جماعت کفار از خدا بی خبر) و یه جورهایی گرم امتحان شده بودم که یه دفعه صدای بوق Emergency در اومد و جناب آقای سکوریتی فرمودند لطفا محل رو ترک کنید و این یک شرایط اضطراری واقعی هست. چون بعضی وقتها مانور داریم تا همیشه آماده باشیم!!!! ضمنا توی هر کلاس هم دستورالعمل ایمنی به دیوار نصب هست ومعلم های هر کلاس در شروع ترم به این موضوع اشاره می کنند و می گن که مسوولیت ایمنی این کلاس به عهده اونهاست.
خلاصه این آلارم رو دادن و خانم معلممون هم که هد تیچر دپارتمان هست گفت که بچه ها کلاس رو ترک کنید من باید به بقیه هم سر بزنم چون در مسوولیت من هست، اما بیرون یه جایی بیاستید همه با هم، که من پیداتون کنم. وقتی از در کلاس اومدم بیرون دیدم کنار در سکوریتی که فقط 5 قدم با در کلاس فاصله داره یک نفر سکوریتی وایساده و با لبحند داره راهنمایی می کنه که به سمت راه پله بریم. توی راه پله با اینکه شلوغ بود اما کسی کسی رو هل نمی داد و شیر تو شیر هم نبود همه به راحتی از پله ها پایین می رفتن که البته این به خاطر عرض مناسب پله های اضطراری بود. پایین هم که رسیدیم باز چند نفر سکوریتی وایساده بودن و راهنمایی می کردن که به چه سمتی بریم. توی اون ساعت روز توی تیف معمولا عده زیادی هستن که شامل شاگرد ها و کارکنان می شن اما هیچ ازدحامی دیده نمی شد. یه دفعه دیدم که یه مینی بوس وایساده و چند تا از کارکنان تیف هم نزدیکش وایسادن و شاگردهایی که معلول بودن رو سوار مینی بوس کرده بودن که در صورت وخیم شدن اوضاع اونها رو با مینی بوس از اون محل دور کنن. همه این اتفاق ها کمتر از 5 دقیقه طول کشید. یعنی یه عده ای از کارکنان که از قبل تعیین شده بودن می دونستن که باید سراغ چه افراد معلولی در چه ساختمانهایی برن و اونها رو به خارح از ساختمان منتقل کنن و اون مینی بوسه هم سر وقت سر جای خودش بوده..... آخه چرا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همه هم می دونستن که وظیفه شون چیه!!! چرا کسی این وسط دیر نکرد؟!!!!!!!!!!!!!!!!! چرا اینقدر جون آدم براشون مهمه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اصلا مگه جون آدم هم مهمه؟؟؟؟؟ از این کفار از خدا بی خبر هر چی بگید بر میاد..........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر