آمنه بهرامی که اصلا تا هفته پیش نمی شناختمش ، چشمای مجید، پسری که روی صورت آمنه در آبان ماه 83 اسید پاشید رو بهش بخشید و از حکم قصاص که قرار بود در 9 مرداد 1390 اجرا بشه، گذشت.
من شرح ماجرا رو کامل خووندم، قرار بوده که مجید رو بیهوش کنن بعد اسید رو توی چشماش بریزن، این کار توی بیمارستان دادگستری قرار بوده که انجام بشه.
خیلی ها نظر دادن که آمنه نباید از حقش می گذشت...چشم در مقابل چشم...قصاص ....این کار رو باید می کرد تا عبرتی بشه واسه بقیه. حالا یکی نمی گه این دختر طفلک که کور شده، زندگیش به کل عوض شده حالا بیاد واسه امنیت بقیه تا آخر عمر عذاب وچدان کور کردن یکی دیگه رو هم تحمل کنه!!!!!!! عجب ما خودخواه هستیم! حتی بعضی ها از زاویه پایمال شدن حقوق زنان قضیه رو تحلیل کردن که حالا که نوبت یه زن شده باید ببخشه اما اگه یه مرد بود نمی گفتن ببخش و از این حرفا...
اما من می گم حق آمنه سر جاشه... بخشیدن هم یه حقه...اون حق داره ببخشه یا نبخشه. جالبه که آمنه خودش برای بخشیدنش 4 تا دلیل داره و این نشاندهنده تفکر و تعمق پشت این تصمیم هست. پس به انتخاب و حق آمنه احترام بذاریم. اون می گه من 7 سال تلاش کردم تا حکم قصاص رو بگیرم و گرفتم و حالا که وقت اجرای حکم هست می بخشم. به نظر من کار درستی کرد درست ترین کاری که می تونست انجام بده و توانایی اون رو داشت. یکی از دلایل آمنه برای بخشیدن کشورش بوده. اون می گه الان همه منتظرن ببینن ما توی ایران چی کار می کنیم، قصاص می کنیم یا نه؟ من فکر می کنم با این دلیلی که آمنه آورده همه ایرانی ها رو وام دار خودش کرده .همه ما در قبال این تصمیم آمنه مسوول هستیم و باید ادای وظیفه کنیم چون اون برای ما و کشورش به قول بعضی ها از حقش گذشته و آبروداری کرده.
اما نکته جالب اینجاست که کسی نمی ره یقه اصل کاری رو بگیره و همه از یه دختر توی یه وضعیت اینجوری انتظار دارن که احقاق حق کنه و امنیت رو بر قرار کنه که چیه اگه تو ببخشی از فردا همه توی خیابون راه می افتن اسید می ریزن روی صورت مردم...اصل کاری آقای نیروی انتظامی هستن که وقتی همون سال 83، آمنه به حاطر مزاحمت های مجید، مثل یک آدم متمدن می ره پیششون و شرح ماجرا رو می گه و حتی می گه که مجید اون رو تهدید کرده، به روی مبارک نمی آره و در جواب فقط می گه تا جرمی انجام نشده ما کاری نمی تونیم بکنیم!!!!!
نیروی انتظامی که از نظرش تهدید کردن مهم نیست و پیشگیری از جرم توی دستور کارش هم نیست، مقصر اصلی هست و باعث می شه که نفر بعدی هم همین کار هایی رو بکنه که مجید کرد. شاید یه احضاریه رسمی برای مجید، یه گوشمالی، یه تذکر قانونی و سفت و سخت زندگی هر دو اون ها رو عوض می کرد.
اصلا چرا قصاص...اینجوری فقط یه کور به کورهای دیگه اضافه می شه اما اگه حکم مجید این بود که تا آخر عمر باید هزینه های زندگی و درمان آمنه رو بده خیلی همه چیز فرق می کرد. شاید اینجوری زندگی آمنه از وضعیت فعلی خیلی تغییر می کرد.
این هفته این خبر داغه...هفته دیگه همه فراموش می کنن که آمنه کی بوده...همونطور که این 7 سال حرفی ازش نبود، شاید همون وقت توی روزنامه ها سروصدایی کرد و تموم شد. البته مردم یه بخشی از خرج درمان آمنه رو پرداخت کردن اما رقم کمی بوده...من خودم شخصا هیچ ایده ایی از درمانش و هزینه اون ندارم. ولی واقعا چه کار می شه برای آمنه کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر