۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

انتطار

از بچگی یادمه که برای رسیدن به هر خوشی باید از یک سد بزرگ رد می شدم. مثلا برای رسیدن به تعطیلات خوب نوروز باید امتحان های ثلث دوم رو می دادیم. یا برای رسیدن به تابستان شیرین باید امتحان ثلث سوم می دادیم. الان هم همین طوره اساسا هر سال قبل از تعطیلات نوروز، من یک پروژه عظیم به اسم رسیدن به بودجه سه ماهه اول سال دارم. تازه این سالهای اخیر برگزاری یک سمینار گل و گشاد رو هم قبل از عید داشتم. اگه قرار باشه یک مرخصی برم - که قربونش برم یه یک سال، دو سالی می شه رنگش رو ندیدم - مطمئن باشید قبلش باید تاوان پس بدم. یک بار شب قبل از اینکه برم مرخصی تا ساعت 10:30 شب سرکار بودم مدیرم وقتی تایم شیت منو دید اولش فکر کرد من اشتباه کردم. خب مدیرها معمولا اشتباه نمی کنن مگر خلافش ثابت بشه.... و این بار خلافش ثابت شد.

خب چی می شد به بچه ها می گفتن: قربونتون بریم همه ما اولیا مدرسه با هم، بدون امتحان هم می شه برید تعطیلات . اصلا لازم نیست این همه عذاب بکشید. که چیه؟ قراره بهتون در تعطیلات خوش بگذره!!!!حالا من هم دارم اون دوره امتحان و بودجه و سمینار رو هر چیز دلهره آور دیگه رو می گذرونم، که چیه؟ قراره رنگ آسایش رو ببینم.
این بار با شمردن روزهای عمرم باید بهای رسیدن به خوشی رو بدم.